اين کلام در متن نامه اي که عمر انرا به معاويه (لعنة الله عليهما) نوشت و با افتخار توضيح داده است...و اما ابتداي نامه بدين شرح است که ،عمرلعنة الله عليه مينويسد:به خانه در علي رفتم،تا اورا براي بيعت کردن پيش ابي بکر ببرم وچون در را زدم،...،فاطمه سلام الله عليها خارج شده،و از پشت در اين کلمات را ايراد کردند:
<اي دروغگويان گمراه!چه ميگوييد؟وچه ميخواهيد؟اي عمر!ايا از خداوند نميترسي که اينچنين وحشيانه و بازور به خانه ام وارد ميشوي؟(خانه اي که جبرئيل بدون اجازه بر آن وارد نميشد)
واي بر تو اي عمر!اين چه جرات و جسارتيست که بر خدا و رسول خدا نشان دادي؟ايا ميخواهي نسل پيغمبر را نابود کني،ونور او را خاموش سازي؟و ايا نميداني که اين چراغ را خداوند متعال بر افروخته است،و کسي نميتوند انرا خاموش سازد؟
اي عمر!اين طغيان و سرکشي توست که اينچنين مرا به ميان کوچه کشانده ،و مجبور ميسازد که حجت را بر تو و بر ياران گمراه تو تمام کنم!
اي پسر خطّاب!
بدان که اگر اکره نداشتم که عده اي بيگناه به بلاي تو بسوزند،هر اينه خداوند را سوگندي ميدادم که بسرعت بلايي بر شما نازل ميکرد،و همه تان را هلاک ميساخت!>
در ادامه نامه، نحسش مينويسد:سپس دستان فاطمه را که دستگيره در را گرفته بود و مانع باز شدن ان ميشد با تازيانه به شدت کوبيدم)): و آنگاه صداي گريه و فرياد او آنچنان از پشت در بلند شد که دلم را اندکي نرم و منصرف کرد،ولي چون کينه علي و کيد محمد را دوباره به ياد انداختم چنان در را با لگد کوبيدم که پهلو و شکمش با در يکي شد)): و فرياد زد:
اللهم العن جبت و الطاغوت اجرک الله يا بقية الله
سلام آقا محسن
متاسفانه تا چيزي را از دست ندهيم قدرش را نميدانيم.خوش به حالتون براي حتي همين چند صباح. من به خانم خيلي مديونم اگر هنوز آنجا تشريف داريد لطفاً عرض ادب منو خدمتشون برسون.
در پناه خدا
التماس دعا
شايد توي اين چهار سال كوله بارتان را براي يك عمر زندگي زير سايشون بسته باشين. سلام همسايه برادرشان را به ايشان برسانيد.
ان شالله خدا از اين به بعد توفيقات بزرگتر بده به شما
از اين به بعد باز هم به من سر بزنيد خوشحال ميشم.
به نام حق
سلام بزرگوار
عبادات قبول
دلمونو حسابي هوايي كردين
طعم شيرين زيارتش رو هر چند خيلي كم بود فقط دو ساعت از عمرم هنوز با خودم دارم....
يعني ميشه يه بار ديگه تو محراب جمكران دعاي عهد بخونم؟؟
التماس دعاي فراوون
يا علي
سلام
اون چهار سال كه خوش به سعادتتون
اما بعد از اين هم ما نقطه ي تسليميم
حكم آنچه تو فرمايي
سلام خوبيد جز 18 براي شما ثبت شد..
ياعلي
سخت دل كندن از جايي كه سهم غربتش را ديگري مي كشد و براي انسان همان آغوش امن است...
ان شاءالله هر جا كه هستيد و مي رويد دلتون شيداي اهل بيت باشه.
الله يارتون
به نام خدا
باسلام
چقدر دعا کنيم و اقا نياد؟چقدر اميدوار باشيم و هر هفته غروب جمعه يه غم سنگين رو دلمون بنشينه و منتظر باشيم تا روزهاي بعد و جمعه بعد؟اخه تا کي؟بالاخره که چي؟...
به روزم
مويد باشيد
التماس دعاي فرج يا علي
نا اميد نباشيم...
عبداله بن حسن بن علي عليهاالسلام با سناد خود از پدر و جدش روايت نموده که چون ابوبکر بدستياري همکارانش دست عمال فاطمه زهرا سلام الله عليها را از فدک کوتاه نمود و بزهراي اطهر گزارش رسيد فاطمه (( مقنعه و خمار )) سر انداز بر سر پيچيده و چادر بسر انداخت و لباس دادخواهي پوشيد و با فرزندان خود و زنان اقارب و بني هاشم و قريش و بسياري ديگر از خدمتگذاران و زنان صحابه بطرف مسجد رسول الله حرکت نمودنظارگمان ميکردند پيغمبر است گام بر ميدارد تا وارد مسجد شد.
ابوبکر در ميان مهاجر و انصار نشسته بود- بي درنگ پرده بين مردان و زنان را کشيدند فاطمه زهرا نخستين باري بود که پس از پدر قدم بمسجد ميگذاشت- جمعيت انبوه باحترام او ازدحام را شکافته و راهي باز نمودند و گذر گاهش را هموار ساختندفاطمه زهرا با اندوه فراوان بطرف قبر پدر رفت نشست و اشک فرو ريخت و صداي ناله سوزناک او بلند شد که همه را بگريه در آورد و ضجه زنان و مردان لرزه بر اندام همه انداخت زهراي اطهر لحظه اي آرام شد پس از آن از جاي برخاست و لب بسخن گشود حمد و ثنا گفت اما فرياد و شيون زن و مرد تا سه بار رشته سخن و خطابه او را کوتاه کرد و بامواج ضجه و نعره و جزع و فرع سپرد- دختر پيغمبر با ولايت مطلقه خود امر به سکوت داد نفس ها در سينه ها حبس شد و فرصت مناسبي براي سخنراني ايجاد فرمود آنگاه به خطبه مهيج خود شروع فرمود دختر والاتبار رسول خدا در ميان، هيجان مردم بحمدو ثناي پروردگار عالميان آغاز سخن فرمود و درود و تحيت فراوان بر پدرش رسول خدا فرستاد مردم بشنيدن نام (( محمد ص )) باز شيون آغاز نمودند و جزع و فرع از نو گرفتند فاطمه لحظه اي ساکت ماند تا شراره آتش فرقت دلها فرو نشست آنگاه بخطبه شروع فرمود و چنين گفت بقيه خطبه رو قدم روي چشم ما بزاريد
خيلي با احساس بود
بيا به روزم