رمضونتون سبز!

سلام.

طا عا تتون قبول.موضوع جالبي بود .از اينكه يك زن هستم هميشه افتخار مي كنم و با خوندن اين ماجرا ،بيشتر.

به ماهم سر بزنيد و نظر بديد.

پاينده باشيد و التماس دعا

باسمه تعالي

سلام عليكم

اگر تونستين به وبلاگم سر بزنين ومطب« ما ماه و مبارك» رو بخونين و در موردش نظرتون رو بنويسين.

متشكرم.التماس دعا

با سلام

چه شيرزني!!!!!!!!!!

واقعا باعث خجالت ماهاست.....

سلام آقاي توقعي تبريك ميگم ..اگه برنده نميشدين جاي تعجب داشت...البته اجر اصلي رو از خدا و شهدا ميگيرين ايشالله .

فقط يه گله ..چرا روي سن نرفتيد تا در مورد وبلاگتون صحبت كنيد مجري بيچاره دوبار صداتون كرد؟؟

التماس دعا تو اين شبا ..بازم تبريك...

سلام.مطلب خيلي جالبي بود.

اجرتون با سيدالشهدا

بسم رب شهدا و صديقين

با عرض سلام و خسته نباشيد خدمت شما دوست بزرگوار از اين كه ما رو لايق دوستي دانستيد كمال تشكر را دارم

مطلب به حق و جالبي يود واقعا چنين روايت هايي از جنگ تحميلي مي تواند بسيار سازنده باشد هر چند متعصفانه در بسياري از موارد كم رنگ شده اند

موفق و جاويد باشيد

سلام/مثل هميشه گل كاشتيد ، از اين شير زنان زياد بودن و زياد هم هستند انشائ الله/ممنون از توجهتون.

دعاگومون باشيد اين شبا

يا علي

سلام.

بله رزمندگان زيادي داريم كه در گوشه و كنار كمك ميرسوندند

درواقع جنگ لايه ديگه‏اي هم داشت كه همه نديدن

خداخيرت بده آقا محسن

تو اين شبها ما رو هم دعا كن...

ياعلي.

بسم الله

آفرين اينو خوب اومدي

بعضي وقت ها اينا فراموش ميشن

واقعا ممونم كه اينو اعلام كردي

...

و..

خلي التماس دعا خلي

يا علي

زن . . .

اي کاش اين قله هاي کمال شناخته ميشدند تا دختران ما به حضيض نقصان دلخوش نباشن .

سلام

جالب بود

منظورتون اون تنديسي است كه يه خانم با تبر مي زنه يه عراقي

را مي كشه در حالي كه اين خانم بچه بغلشه.

من اين تنديس را ديده بودم ولي داستانش را نشنيده بودم.

وبلاگ جالبي داريد

من مدتهاست كه شما را لينك كرده ام.

پيروز باشيد.

سلام

شرح جالبي بود نمي دونستم گيلان غرب هم توابع داره

يادش بخير