• وبلاگ : قافله شهداء
  • يادداشت : شهيدي که ثابت کرد باب شهادت بسته نيست
  • نظرات : 5 خصوصي ، 39 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    سلام... خدا با شماست.

    ---------------------------

    توي اون سال من هم كه تقريبا هم سن و سال شهيد محمد هستم سر باز بودم خيلي دلم هوايي شده بود خيلي دوست داشتم من هم با اولين قطره ي خونم كار همه ي توبه هام رو به سرانجام برسونم .

    هر وقت توي آموزشي صحبت از تقسيم مي شد همه از جاي امن حرف ميزدند و من از لب مرز تنها جايي كه ممكن بود به آرزوم برسم ميزدم همه من رو مسخره ميكرند كه همچين آرزويي داشتم(‏توي تقسم لب مرز بيافتم)

    به هر حال نشد دانشگاه قبول شدم و از اون محيط خارج شدم...

    گذشت و گذشت تا سال 80 دو باره رفتم خدمت اين بار براي درجه داري و توي سپاه . اون موقع وقتي ديدم هم سن و سالهاي خودم با درجه دكترا اونجا هستند و من با در جه فوق ديپلم خيلي با خودم حرس مي خوردم كه چرا انقدر وقتم رو تلف كردم ....

    گذشت و گذشت تا اين كه اين متن رو خوندم حالا فهميدم خيلي خيلي خيلي خيلي وقتم رو تلف كردم توي اين زندگي گير كردم و هر روز دارم بيشتر دست و پا ميزنم ديگه از اون آرزو ها خبري نيست . من خيلي خيلي خيلي خيلي عقب افتاد شيد عزيزي كه نام برديد هم سن سال من است ولي ..................

    نمي تونم بگم چقدر از من جلو زده اون دكتري هم نداره بلكه به مقصود رسيد به اون آخر ... به آرزو و اقعي ..

    خدا خيرتون بده . ار تذكرتان مممنون