پيام
وبلاگ مهدوي
89/6/25
محسن - قافله شهداء
هر شهيدي برا خانواده اش عزيزه و جاي خاليش حس ميشه. ولي بعضي از شهدا هستند که جاي خالي شون بيشتر برا خانواده ملموسه. در نظر بگيرين پدر ومادري بعد چند سال صاحب يک فرزند ميشن و کلي فکر و آرزو برا عزيزشون ميکنن. تو خاطراتشون فکر برپا کردن عروسي و تولد نوه ها و .... مي پرورونن ولي همه ي خاطرات فقط تو ذهنشون مي مونه و نمي تونه بروز پيدا کنه.(بقيه ش تو قافله شهدا)
مي نوش.
با لاله چشم ساقي.............با لاله چشم ساقي...... مادرشون تناه همين يه بچه رو داشته ..اسمش ابولفضل بود... بدست منافقاي كردستان در غرب و خيلي ناجوانمردانه شهيد ميشه......دوستان از دست ندن.
مي نوش.
آقا محسن عنوان فيد رو ميذاشتين: با لاله چشم ساقي !
رزگل
ما تو وب نظرمونو داديم
مي نوش.
زآتش پنهن عشق هركه شد افروخته...*دود نخيزد از او جز نفس سوخته*...
مي نوش.
دلبر بي خشم و كين..* گلبن بي رنگ و بوست...*دلكش پروانه نيست شمع نيفروخته...
مي نوش.
مايه آرام دل،چشم هوس بستن است...* از طپش آسوده است،باز نظر دوخته ...
مي نوش.
آمد و آورد باز از سر كويش كليم...* بال و پر ريخته، جان و دل سوخته...*
مي نوش.
با لاله چشم ساقي...... مادرشون تنها همين يه بچه رو داشته يتيم و با سختي زياد بزرگش ميكنه..اسمش ابولفضل بود...بسيجي و داوطلب ميره جبهه بدست منافقاي كردستان در غرب و خيلي ناجوانمردانه شهيد ميشه......دوستان از دست ندن
وبلاگ مهدوي
شهدا شرمنده ايم http://mazloomtarin.blogfa.com