پيام
+
تمام شد؛
مرد دستانش را به هم زد و خاک لباسش را تکاند.
به ياد حرف پدر همسرش افتاد كه گفته بود: ان شاالله به پاي هم پير بشين.
و حالا فقط نه سال از آن روز مي گذشت و او آنقدر پير شده بود که حتي نمي توانست کمر راست کند....

ايمان
90/2/1
محسن - قافله شهداء
.... :((
قافيه باران
اين روزا مهمان دارم...تو خونه نميشه گريه كرد...ديشب تو هيأت تا دلم خواست گريه كردم....ولي بعد اين چند روز هنوز هم بغض دارم....
راهي...
:(
خليل سعيدي
كــــــــــــــــــــــــــــــــور شوند اهل سقيفه حرمش توي دل ماست
محسن - قافله شهداء
احسنت...
مجنون الحسين ع
منم احسنت
*سرفرازباشي ميهن من*
سلام بر غربت علي ... مرحمي خرج دل چاکم کنيد // در کنار فاطمه خاکم کنيد