پيام
+
عجب شبي بود امشب... جا همه تون خالي بود بيت آقا....
ابوالفضل صياد
90/2/20
محسن - قافله شهداء
من ز تب كردن و بيمار شدن خسته شدم ... بر سر خادمه سربار شدن خسته شدم .... با تن سوخته بيمار شدن خسته شدم .... من از اين دست به ديوار شدن خسته شدم --- شانه از دست من افتاد دل زينب سوخت .... :((
دخترشهيد
+
محسن - قافله شهداء
چند وقتي است سرم روي تنم مي افتد... دست من نيست كه گاهي بدنم مي افتد... :(
ميم - فاء
به جاي ما هم توي اون هواي متبرك و نوراني نفس بكشيد...
*ميثم*
سلام آقا محسن. انشاءالله جمعه شب اونجا هستيم
محسن - قافله شهداء
سلام حاجي. قبول كنن ازمون ياد دوستان بوديم... - داداش ميثم ايشالله...
ميم - فاء
سلام داداشم... ان شاءالله
سبوي معرفت
واقعا خوشا به سعادتتون... انصافا عزاداري تو بيت زيرسايه ي آقا حس و حال معنوي فوق العاده عجيبي داره...
کوچه بنے هاشم
التماس دعاااا جناب محسن
محسن - قافله شهداء
سعيد هم همونطور که گفته بود مثل يه مستمع اومده بود تو جمعيت http://alef.ir/1388/images/nf00165368-1.jpg
ساقي رضوان
ميخاست مداحي هم كنه با اون كارش؟!:ا
ميم مثل مغنيه
اين حرفا را نزنيد به مداح انقلابيمون.
حسين.م
بالاخره خدا بهمون توفيق داد و ديشب تو بيت حاج محسن- قافله شهدا رو زيارت كرديم.الحمدلله
محسن - قافله شهداء
سلامت باشي داداش. توفيق برا ما بود. فداي تو...