شبکه اجتماعی پارسی زبانانپارسی یار

پيام

چراغ جادو
+ دو تا از بچه هاي گردان، غولي رو همراه خودشون آورده بودند و هاي هاي مي خنديدند. گفتم: «اين کيه؟» گفتند:«عراقي» گفتم: «چطوري اسيرش کرديد؟» مي خنديدند. گفتند: «از شب عمليات پنهان شده بود. تا وقتي که تشنگي بهش فشار آورده و با لباس بسيجيا اومده * ايستگاه صلواتي* شربت گرفته بود؛ پول داده بود!» اينطوري لو رفته بود...
http://lebasekhaki.parsiblog.com/Feeds/6673786/
شبر
:)))
آسماني
بيچاره :)
اينم از آخر ـ عاقبت رفتار خلاف عرف :)
چراغ جادو
فهرست کاربرانی که پیام های آن ها توسط دبیران مجله پارسی یار در ماه اخیر منتخب شده است.
برگزیدگان مجله ارديبهشت ماه
vertical_align_top