سفارش تبلیغ
صبا ویژن

:: فرماندهی ::
:: سنگر ::
قافله شهداء
محسن
اگر اذن دهند سعیم این است که از لاله های خونین بگویم،‏ تا شاید نگاهمان کنند و دستی بر آرند و ما را از این منجلاب دنیا بیرون کشند....
:: تبلیغات سنگر ::
قافله شهداء
:: سامانه پیامک ::

جهت دریافت پیامک با موضوع شهداء و دفاع مقدس عدد 00 را به شماره 30007650001978 ارسال نمایید.

جهت آگاهی از سامانه ی پیامک قافله شهداء اینجا را کلیک کنید.

::  بایگانی ::
:: یادداشت ها ::
:: نوای آشنا ::

اگه دوست دارید این نوا رو در وبلاگتون داشته باشید این کد رو در قسمت مدیریت قالبتون کپی کنین. این نوا تو مناسبت‌های مختلف و بدون نیاز به تغییر تو کدها توسط صاحب وبلاگ، تغییر می‌کنه.
دانلود این نوا

:: نوای منتخب ::

هیچ کس نمی تواند نقش اهل بیت(ع) و مخصوصا امام حسین(ع) را در پیروزی های ما در جنگ انکار کند، اگر نبود علاقه و محبت وافر رزمنده ها به امامان، بی شک توانایی ایستادگی مقابل آن همه ارتش تا دندان مسلح، غیر قابل اجرا می شد. گوشه ای از این مهر و محبت را می توانیم در وصیت نامه های شهداء ببینیم، وقتی این وصایا را می خوانیم، متوجه می شویم که چه معارفی هستند که حضرت روح ا..(ره) در مورد این وصیتنامه ها اینگونه فرموده بودند: این وصیت نامه هایی که این عزیزان می نویسند مطالعه کنید. پنجاه سال عبادت کردید و خدا قبول کند. بگیرید اینها را و مطالعه و تفکر کنید. از اینها یک قدری تعلیم و تعلم پیدا کنید.
گوشه ای از رابطه شهداء و امام حسین(ع)
پدرم! مگر شما نمی گویید کاش من بجای حسین(ع) داغ از دست دادن فرزند را تحمل می کردم. ای مادر! مگر شما نمی گویید کاش من بجای زینب(س) بودم و عزیزانم به شهادت می رسیدند.حال مگر خمینی فرزند حسین(ع) نیست؟ و مگر جبهه های ما کربلا نیستند؟ مگر ابرقدرتها همچون یزید دستور قتل عام مسلمانان را نمی دهند؟ مگر اینان همچون مزدوران یزید خیمه ها و خانه های مسلمین را به آتش نمی کشند؟ مگر فرزندان خردسال ما از رقیه حسین(ع) عزیز تر هستند؟ مگر جوانان ما از جوانان حسین(ع) عزیزتر هستند؟
آری دوباره کربلا فرا رسیده است...
 

شهید سید علی اصغر قریشی 

یا حسین! آنقدر فریاد " هل من ناصر ینصرنی" ات نافذ بود و آنچنان تنهایی ات در آن تفتیده دشت، برهوت دلمان را به آتش کشید که اکنون در لبیک به تو ای وارث رسولان همه سختیها را با لذت ایثار بر دوش خواهم کشید.

شهید مجتبی طیرانی 

حسین جان! همچنان که در روز عاشورا یکایک یاران و عزیزانت را در آغوش می گرفتی، از تو می خواهم در هنگام شهادتم، سرم را بر روی زانویت قرار دهی و مرا از عشق به خود و خدایت سیراب کنی.  

شهید حسین آقایی  

اینک ما می گوییم حسین جان! اگر در آن فضای داغ و خونین کسی به فریادت نرسید و ندای تو را لبیک نگفت، ما پیروانت، در فضای گرم و خونین ایران زمین دست مردانگی مشت کرده و به ندای غریبی و تنهاییت لبیک می گوییم. 

شهدا و امام حسینشهید محمد رستگاری مقدم  

بار خدایا! دلم می خواهد حسین(ع) را در حال زیارت کنم که بدنم در راه تو تکه تکه شده باشد. خدایا! دلم می خواهد حسین(ع) را در حالی زیارت کنم که هر تکه بدنم ندای « هل من ناصر ینصرنی» را فریاد زنان لبیک گوید.

 شهید رضا احمدی

چشمهاش از شادی برق می زد.
دستم رو میون دستاش گرفت و گفت: دیشب خواب امام حسین(ع) رو دیدم که به طرفمون میومد. وقتی به مقر رسید، پیاده شد و بازوی همه بچه ها رو بوسید. یه دفعه بین بچه غوغایی شد. بعد آقا اومد سمت من. منو بغل کرد و این بازوم رو بوسید. بعدش هم یه مُهر تو دستم گذاشت و گفت: «محسن جان! بخاطر شرکت تو آزادی مهران، این تربت رو بهت می دم.»
خواب محسن عاشوری پس از گذشت چند ساعت از آغاز عملیات تعبیر شد. بالای سرش رفتم. دیگه آروم بود. دستمو  رو صورتش کشیدم، لباسهاش همه خونی بودن. دنبال زخمش می گشتم که یهو خشکم زد. ترکش درست تو بازوش خورده بود. همونجایی که بهم گفت آقا بوسیده.....
 

نقل از سردار غزنوی 



 قافله شهداء Qafeleh.ir
   نوشته شده توسط : محسن در 85/11/7 - ساعت 9:5 صبح
لبیک

این سایت را حمایت می کنم
ابزار و قالب وبلاگبیست تولز

گوگل پلاس