• وبلاگ : قافله شهداء
  • يادداشت : آخرين پُست از قم
  • نظرات : 3 خصوصي ، 38 عمومي
  • mp3 player شوکر

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    عبداله بن حسن بن علي عليهاالسلام با سناد خود از پدر و جدش روايت نموده که چون ابوبکر بدستياري همکارانش دست عمال فاطمه زهرا سلام الله عليها را از فدک کوتاه نمود و بزهراي اطهر گزارش رسيد فاطمه (( مقنعه و خمار )) سر انداز بر سر پيچيده و چادر بسر انداخت و لباس دادخواهي پوشيد و با فرزندان خود و زنان اقارب و بني هاشم و قريش و بسياري ديگر از خدمتگذاران و زنان صحابه بطرف مسجد رسول الله حرکت نمود
    نظارگمان ميکردند پيغمبر است گام بر ميدارد تا وارد مسجد شد.

    ابوبکر در ميان مهاجر و انصار نشسته بود- بي درنگ پرده بين مردان و زنان را کشيدند فاطمه زهرا نخستين باري بود که پس از پدر قدم بمسجد ميگذاشت- جمعيت انبوه باحترام او ازدحام را شکافته و راهي باز نمودند و گذر گاهش را هموار ساختند
    فاطمه زهرا با اندوه فراوان بطرف قبر پدر رفت نشست و اشک فرو ريخت و صداي ناله سوزناک او بلند شد که همه را بگريه در آورد و ضجه زنان و مردان لرزه بر اندام همه انداخت
    زهراي اطهر لحظه اي آرام شد پس از آن از جاي برخاست و لب بسخن گشود حمد و ثنا گفت اما فرياد و شيون زن و مرد تا سه بار رشته سخن و خطابه او را کوتاه کرد و بامواج ضجه و نعره و جزع و فرع سپرد- دختر پيغمبر با ولايت مطلقه خود امر به سکوت داد نفس ها در سينه ها حبس شد و فرصت مناسبي براي سخنراني ايجاد فرمود آنگاه به خطبه مهيج خود شروع فرمود
    دختر والاتبار رسول خدا در ميان، هيجان مردم بحمدو ثناي پروردگار عالميان آغاز سخن فرمود و درود و تحيت فراوان بر پدرش رسول خدا فرستاد مردم بشنيدن نام (( محمد ص )) باز شيون آغاز نمودند و جزع و فرع از نو گرفتند فاطمه لحظه اي ساکت ماند تا شراره آتش فرقت دلها فرو نشست آنگاه بخطبه شروع فرمود و چنين گفت
    بقيه خطبه رو قدم روي چشم ما بزاريد