بسم الله.
خدا رو شاکریم که در مدت کوتاه برگزاری مسابقه پیامکی "با قافله شهداء" استقبال خوبی از این مسابقه انجام شد و با توجه به اینکه تبلیغ خاصی قبل و حین برگزاری مسابقه هم انجام نشده بود بیش از 270 نفر شرکت کرده بودند که از این تعداد حدود 8 درصد بدون هیچ پاسخ اشتباه و حدود 19 درصد یک پاسخ غلط در پاسخ ارسالی خود داشتند و بقیه شرکت کنندگان هم سه پاسخ نادرست یا بیشتر در جواب هایشان بود.
قرار بود که 5 نفر برگزیده اعلام شود که با توجه به خواست بسیاری از دوستان 3 نفر هم به این تعداد اضافه شد که در ذیل شماره 8 نفر از شرکت کنندگان به عنوان برگزیده اعلام خواهد شد. خیلی دوست داشتیم که تعداد بیشتری از شرکت کنندگان را به عنوان برگزیده اعلام می کردیم ولی مشکلات مالی، امکان انتخاب تعداد بیشتری از شرکت کنندگان را نداد که همینجا از تمامی دوستان عذر خواهیم. امید اینکه در مسابقات بعدی بتوان جبران محبت دوستان را انجام داد.
برگزیدگان مسابقه پیامکی "با قافله شهداء":
- 6567...0913
- 0867...0935
- 1308...0912
- 1950...0913
- 0028...0918
- 4506...0938
- 9050...0913
- 4028...0919
در طی روزهای آینده با تمامی برگزیدگان تماس گرفته و نحوه ارسال جوایز هماهنگ خواهد شد.
پاسخهای صحیح مسابقه:
1- سالروز عملیات فتح المبین کدام گزینه است؟
1- نوزده دی 2- بیست اسفند 3- پنجم مهر 4- دوم فروردین
2- این جمله از کیست؟ " مسلماً خون شهیدان، انقلاب و اسلام را بیمه کرده است."
1- امام خمینی(ره) 2- مقام معظم رهبری 3- ریاست جمهور 4- شهید بهشتی
3- شهید نوجوان 13 ساله که توبه نامه اش در وب قافله آمده است چه نام دارد؟
1- شهید پناهی 2- شهید محمودی 3- شهید علمدار 4- شهید طوقانی
4- سالروز پذیرش قطعنامه 598 از سوی ایران، چه روزی است؟
1- بیست وشش مرداد 2- بیست وهفت تیر 3- بیست وهشت شهریور 4- بیست وشش فروردین
5- کدامیک از خدمات زیر جزء طرحهای وب قافله شهداء نیست؟
1- سامانه پیامک 2- ربات مسنجر یاهو 3- طراحی قالب 4- بلوتوثهای خاکی
6- عملیاتی که منجر به شکست حصر آبادان شد چه نام داشت؟
1- ثامن الائمه 2- طریق القدس 3- والفجر 8 4- الی بیت المقدس
7- جمله"مطبوعات ما جنگ را درشت می نویسند،درست نمی نویسند." از کدام شهید بزرگوار است؟
1- شهید خرازی 2- شهید همت 3- شهید صیاد شیرازی 4- شهیدحاج احمد کاظمی
8- امام خمینی(ره) این جمله را برای فتح کدام منطقه بکار برد؟ "...... را خدا آزاد کرد."
1- خرمشهر 2- بستان 3- مهران 4- گزینه 1 و 3

به دلیل استقبال دوستان، مهلت مسابقه تا 30 مهر تمدید شد.
جهت شرکت در مسابقه می بایست پاسخ صحیح هر سوال را بصورت عددی کنار هم نوشته و در ابتدای آن حرف E را درج کرده و به شماره 30007650001978 بصورت پیامک، ارسال نمایید. به عنوان مثال اگر جواب سوال اول، گزینه 2 و سوال دوم، گزینه 1 می باشد بصورت 21 E ارسال نمایید.
تذکرات مهم:
- باتوجه به اینکه هشت سوال مطرح شده می بایست عبارتی با 8 عدد که ابتدای آن E درج شده ارسال نمایید. مثلاً اینطور: E43112434
- باعنایت به اینکه تصحیح پاسخ ها بصورت رایانه ای بوده از فرستادن هر عبارت و پاسخی به غیر از حالت بالا خودداری نموده که در آن صورت پاسخها محاسبه نخواهد شد.
مهلت شرکت در مسابقه تا 30 مهر 1390 می باشد و به 5 نفر از برگزیدگان، هر کدام دامین ir. + محصولات فرهنگی اهدا خواهد شد.
1- سالروز عملیات فتح المبین کدام گزینه است؟
1- نوزده دی 2- بیست اسفند 3- پنجم مهر 4- دوم فروردین
2- این جمله از کیست؟ " مسلماً خون شهیدان، انقلاب و اسلام را بیمه کرده است."
1- امام خمینی(ره) 2- مقام معظم رهبری 3- ریاست جمهور 4- شهید بهشتی
3- شهید نوجوان 13 ساله که توبه نامه اش در وب قافله آمده است چه نام دارد؟
1- شهید پناهی 2- شهید محمودی 3- شهید علمدار 4- شهید طوقانی
4- سالروز پذیرش قطعنامه 598 از سوی ایران، چه روزی است؟
1- بیست وشش مرداد 2- بیست وهفت تیر 3- بیست وهشت شهریور 4- بیست وشش فروردین
5- کدامیک از خدمات زیر جزء طرحهای وب قافله شهداء نیست؟
1- سامانه پیامک 2- ربات مسنجر یاهو 3- طراحی قالب 4- بلوتوثهای خاکی
6- عملیاتی که منجر به شکست حصر آبادان شد چه نام داشت؟
1- ثامن الائمه 2- طریق القدس 3- والفجر 8 4- الی بیت المقدس
7- جمله"مطبوعات ما جنگ را درشت می نویسند،درست نمی نویسند." از کدام شهید بزرگوار است؟
1- شهید خرازی 2- شهید همت 3- شهید صیاد شیرازی 4- شهیدحاج احمد کاظمی
8- امام خمینی(ره) این جمله را برای فتح کدام منطقه بکار برد؟ "...... را خدا آزاد کرد."
1- خرمشهر 2- بستان 3- مهران 4- گزینه 1 و 3
پی نوشت:
- روز چهارشنبه 21 مهر میهمان بخش وبلاگهای نمایشگاه رسانه های دیجیتال بودیم. توفیقی شد و بسیاری از دوستان قدیم و جدید رو زیارت کردیم و با برخی هم که تازه آشنا شدیم بخش ها و خدمات قافله رو توضیح دادیم... از همه رفقایی که زجمت کشیدن و قدم رنجه کردند و ابراز محبت کردند ممنونم. همچنین آقای ابوالقاسم طالبی .... ایشالله تو کارهای بعدیشونم موفق باشند.
- چند تا عکسی هم برا یادگاری گرفتم که اینجا می تونین ببینین...

ایام میلاد امام رضا(ع) که می رسه فکر نکنم کسی از شیعیان دلش تو حرم آقا نباشه و از هر جایی که هست دلش رو تو اون فضای سراسر نور راهی نکنه. این ایام دلهایی که توفیق زیارت حضوری ندارن، روبروی پنجره فولاد، گوشه صحن گوهرشاد، بالاسر حضرت و ... خیلی جاهای دیگه از حرم خودشون رو حس میکنن و با آقاشون خلوت می کنن. عشق و محبت به آقا تو زمان جنگ و بین رزمنده ها شاید خیلی بیشتر از الان بوده. همون ارتباطات معنوی بود که جنگ رو اینچنین برامون رقم زد. خاطره ای رو که تو این پست می خونین یکی از صدها اتفاقی بود که تو همین رابطه افتاده. شهید محمد مردانی، شهیدی از دیار کرمانشاه که الان تو مشهد الرضا، مزارش منورش، همسایه آقاست.... گوشه هایی از خاطرات این شهید بزرگوار رو از زبون پدر و مادر شهید می خونین:
- روز تولد امام رضا(ع) توی کرمانشاه به دنیا آمده بود. از بچگی علاقه شدیدی به آقا داشت. هر موقع می خواست کاری بکنه که ما دوست نداشتیم انجام بده و منعش می کردیم، ما را به امام رضا(ع) قسم می داد و ما هم مات و مبهوت نگاهش می کردیم. هر روز که می خواست مدرسه برود، همراهش مهری بود که پشتش عکس امام رضا(ع) درج شده بود، آن هم توی خفقان قبل از انقلاب. بچه ها می گفتند: موقع نماز که همه می رفتند توی حیاط مدرسه، محمد مهرش را درمی آورد و نماز می خواند.
- همیشه بعد از نماز می آمد کنار من و ازم می خواست از امام رضا(ع) براش بگم، از غریبی امام رضا(ع) از کرامت آقا، از رئوف بودن آقا. من هم با حالتی متعجبانه از رفتار محمد از کتابی که داشتم براش می خوندم. تا اینکه محمد دیپلم گرفت و عازم سربازی شد. حدود سه ماه از سربازی محمد می گذشت که جنگ شروع شد. یکی از جاهایی که عراق خیلی روی اونا مانور هوایی می داد، از بین بردن تأسیسات نفتی ما بود. رفیقای محمد تعریف می کردند که شب ها دست ما را می گرفت. حدود بیست نفر از ما را می برد برای حفاظت از آن تأسیسات نفتی. چون حفاظت از اون ها خیلی مهم بود و نیروی کافی هم برای دفاع وجود نداشت و سطح حملات دشمن هم خیلی بالا بود.
- یک روز که محمد آمده بود برای مرخصی، گفت: بابا خیلی دلم می خواد برم مشهد، پابوسی آقا امام رضا(ع). گفتم: خُب، بابا چند روز دیرتر برو جبهه، برو مشهد زیارت آقا. گفت: همه بچه ها تو جبهه دلشون می خواد برن زیارت امام رضا(ع) و نمی تونن برن. من هم مثل اون ها. از طرفی دیگه دفاع از کشور واجب تره. آقا هم بیشتر راضی است. و مشهد نرفت. رفت سنندج و حدود یک ماه بعد شهید شد. روزی که محمد به شهادت رسید، مادر شهید خیلی بی تابی می کرد. عجیب بی قرار بود. انگار یه چیزهایی رو می دونست. وقتی در منزل را زدند، مادر شهید در را باز کرد و من هم بعد از او آمدم دم در. بچه های سپاه بودند. از حالاتشون و طرز صحبت کردنشون و بغضشون فهمیدم قضیه چیه. دیگه نفهمیدم چی شد.
- به ما گفتند: بیاین توی معراج شهدا و جنازه شهیدتان را تحویل بگیرین. وقتی رفتیم، دیدیم جنازه اون نیست. تحقیق کردند، گفتند جنازه شهدا را اشتباهی بردند مشهد برای تشییع. وصیت نامه محمد را که خوندیم، نوشته بود: پدرم و مادرم، اگر برای تان ممکن است مرا کنار امام رضا(ع) دفن کنید. ما هم حسب علاقه و وصیت محمد، گفتیم همان مشهد کنار مرادش امام رضا(ع) به خاک بسپاریمش. از آن موقع هم ما از کرمانشاه آمدیم مشهد، کنار محمد....
پی نوشت:
- این دو تا مطلب رو هم تو همین زمینه بخونین: شهید امام رضا(ع) - شهید جلاییان
- بعد التحریر فهمیدم که اصل این ماجرا برای یکی از دوستان اتفاق افتاده و منبع اصلی این خاطرات، عزیز دلم ارمیا است.
- اگه دوست دارید نوای وبلاگ رو در وبلاگ یا صفحه شخصی تون داشته باشید این کد رو در قسمت مدیریت قالبتون کپی کنین. این نوا تو مناسبتهای مختلف و بدون نیاز به تغییر تو کدها توسط صاحب وبلاگ، تغییر میکنه.
- راستی! اگه شما هم راهی مشهد شدین یا دلتون روانه اون بارگاه شد حقیر رو هم فراموس نکنین که خیلی محتاجم....
- خدا بخواد چهارشنبه 20 مهر تو نمایشگاه رسانه های دیجیتال تو بخش وبلاگها (درب 18 - غرفه قافله شهداء) در خدمت دوستان خواهیم بود. خوشحال میشم زیارتتون کنم....

بعد از موبایل خاکی 1 و 2 و سامانه پیامک قافله شهداء که بحمدلله هم مورد استقبال خیلی از کاربران نت قرار گرفت و هم منشأ حرکتی تو این زمینه بین دوستان ارزشی شد تصمیم گرفتیم که به مدد خود شهدا و تو ایام هفته دفاع مقدس، سومین قسمت از بلوتوثهای خاکی رو با عنوان موبایل خاکی 3 به همه دوستداران شهداء ارائه کنیم. اگه دوست دارید دلیل شروع این حرکت رو بدونین اینجا رو مطالعه کنین تا اهمیت این امر براتون مشخص تر بشه. فقط قبل از ارائه مطالب ورژن سوم موبایل خاکی ذکر این نکته لازمه که بی شک این مطالب و بلوتوثها در بین سیل عظیم مطالب و محتوا برای تلفن های همراه که تو گوشیها وجود داره و بین مردم رد و بدل می شه از لحاظ کمیت قابل مقایسه نیست و فقط به این سبب ارائه میشه که ادای دینی هرچند ناچیز به محضر شهدا کرده باشیم و ران ملخی را نثار خوان گسترده شان پیشکش کنیم. مطمئنا اگر همت دوستان ارزشی بر این مسئله بیش از پیش گماشته بشه کارهای بسیار فاخر و پرارزشی تولید میشه و تو گوشی ها بجای خیلی از بلوتوثهای سخیف رو خواهد گرفت.... ان شاء الله.
بلوتوثهای این ورژن رو در بخشهای کلیپ، نوا و صوت، بک گراند، تم، پیامک (یا همون اس ام اس خودمون)، آهنگ پیشواز و کتاب موبایل عرضه می کنیم.
1- کلیپ:
و
سرود بسیار زیبا و خاطره انگیز مادر برام قصه بگو....
از گروه سرود دانش آموزان آباده
2- نوا و صوت:
احساس شرمندگی حضرت امام(ره) در مقابل رزمندگان
سخنان اخلاقی شهید باقری
سخنان اخلاقی شهید همت
سخنان اخلاقی شهید خرازی
قطعه ای از سخنان شهید حاج احمد کاظمی 1
قطعه ای از سخنان شهید حاج احمد کاظمی 2
قطعه ای از سخنان شهید حاج احمد کاظمی 3
سخنان و ذکر خاطره شهید حجت الاسلام ضابط 1
سخنان و ذکر خاطره شهید حجت الاسلام ضابط 2
سخنان و ذکر خاطره شهید حجت الاسلام ضابط 3
نقل خاطره پیرامون لحظات شهادت
مداحی حاج صادق آهنگران در مسجد شهر فاو
مداحی حاج مهدی سلحشور پیرامون شهداء
*مداحی سید حسین موسوی پیرامون شهداء*
ذکر خاطرات طنز جبهه توسط حجت الاسلام انجوی نژاد
3- بک گراند (پشت زمینه تلفن همراه):
تصاویر پس زمبنه بسیار زیبا از مناطق و لحطات
جهت آشنایی با نحوه استفاده از تم ها اینجا را کلیک کنین.
4- تم:
تم گوشیهای سونی اریکسون با ابعاد 220*176
جهت دیدن مدل گوشیهای سونی اریکسون با این ابعاد اینجا را کلیک کنین.
تم گوشیهای سونی اریکسون با ابعاد 320*240
جهت دیدن مدل گوشیهای سونی اریکسون با این ابعاد اینجا را کلیک کنین.
تم گوشیهای نوکیا با ابعاد 320*240
جهت دیدن مدل گوشیهای نوکیا با این ابعاد اینجا را کلیک کنین.
دوستانی که گوشیهای سونی اریکسون دارن، اگر از شهید خاصی تم می خوان، نام شهید و مدل گوشیشون رو تو قسمت نظرات اعلام کنن تا بصورت اختصاصی براشون آماده بشه.
5- پیامک:
دوستان هم می تونین از سامانه پیامک قافله شهداء استفاده کنید.
برای دریافت توضیحات اینجا رو کلیک کنید.
دانلود پیامک و اس ام اس با موضوع دفاع مقدس و شهداء
6- کتاب موبایل:
کتاب 8 سال جنگ تحمیلی در یک نگاه ویژه موبایل
توجه: برای گوشیها نوکیا و سونی اریکسون که قابلیت اجرای نرم افزار را دارند می بایست فایل jar را به گوشی انتقال داده و نصب نمایند ولی گوشیهای سامسونگ علاوه بر فایل jar ، می بایست فایل jad کتاب ها را نیز انتقال داده تا نصب صورت پذیرد.
7- آهنگ پیشواز :
حتما درباره آهنگ پیشواز اطلاعات دارید. این امکان در اپراتور ایرانسل بصورت کاملتر وجود دارد که لیست تعدادی از آهنگ های پیشواز با موضوع دفاع مقدس و شهدا در این قسمت ارائه شده است. باتوجه به اینکه این قابلیت به تازگی برای اپراتور همراه اول راه اندازی شده هنوز آهنگ پیشوازی با موضوع دفاع مقدس تولید نشده و به همین خاطر شرمنده دوستان همراه اولی هستیم... ان شاء ا.. در صورت تولید اینچنین آهنگهای پیشواز، در این قسمت قرار خواهیم داد.
دوستان ایرانسلی حتما می دانند که جهت خرید هر کدام از این آهنگ ها می بایست کد مورد نظر را به 7575 ارسال کنند. نحوه جابجایی آهنگ های پیشواز بصورت رایگان، در سایت همان اپراتور موجود است.
پیشوازهای ایرانسل با موضوع شهدا ودفاع مقدس
الف) آهنگران
خوزستان دشت شهیدان: 4411634 - قافله سالارصدا می زند: 4411635 - جان برکف: 4411636 - با نوای کاروان: 4411738 - برادرشرمگینم: 4411739 - داستان هویزه: 4411740 - ای برادر در سنگر: 4411741 - کوشهیدان ما: 4411744 - پایم بود در خاک: 4411746 - یاحسین برجبین ها: 4411747 - یاری سپاهیان مصطفی: 4411748 - پاسداررزمنده: 4411749 - کربلارادوست داشت: 4411754 - شور پرپر گشتن: 4411755 - یاد روزی که بسیجی: 4411756 - تا ابد جای شهدا خالی: 4411758 - هیهات منا الذله: 4411742 - کلیدش را چرا: 4411743 - مرا اسب سفیدی: 4411745 - سبک بالان: 4411750 - درباغ شهادت را: 4411751 - ذوق وشوق نینوا: 4411752 - سنگرخوب وقشنگی: 4411753 - کربلای جبهه ها یادش: 4411757 - سوی دیارعاشقان: 4411768
ب) برگزیده ازمداحان
دوکوهه السلام ای خانه عشق، سازور: 4411637 - یه شهید، مختاری: 4411638 - روزهای جبهه وجنگ، رمضانی: 4411639 - عشق یعنی، کریمی: 4411641 - یادش بخیر: 4411761 - جهاد دینی ملی: 4411762 - دلتنگ شهیدان، سلحشور: 4411640 - نسیم شلمچه، سلحشور: 4411644 - راه شهادت، سلحشور: 4411645 - شلمچه، هلالی: 4411642 - بریم دوکوهه، هلالی: 4411643 - به نام خداوندمردان جنگ، آقاسی: 4411760
ج) کویتی پور
سپاه محمد: 4411646 - روبه سوی کعبه دلها: 4411647 - شرمسار ایثار: 4411648 - آرزومندان: 4411763 - ای مهدی صاحب زمان: 4411764 - فرمان استقامت: 4411765 - یاران چه غریبانه1: 4411766 - یاران چه غریبانه2: 4411767
پی نوشت:
- چون اکثر فایلها بصورت فشرده هستن، در صورت نیاز به پسورد، عبارت qafeleh.ir عیناً و بطور دقیق وارد کنین.
- حتماً سعی کنین که این فایلها رو به دیگر دوستان هم بلوتوث کنین تا هم اشاعه معروف کرده باشین و هم بلوتوثهای خاکی جای خیلی از چیزهای بی ارزش رو تو گوشیها بگیره.
- اگه می خواین ورژن های یک و دو موبایل خاکی رو ببینین اینجا و اینجا را کلیک کنین.
- اینم سه سری پوستر با کیفیت با موضوع دفاع مقدس که می تونین از اینجا، اینجا و اینجا دانلود کنین.
- بی صبرانه منتظرات انتقادات، پیشنهادات و نظرات شما جهت رفع نواقص هستم.
- اگه دوست دارید نوای وبلاگ رو در وبلاگ یا صفحه شخصی تون داشته باشید این کد رو در قسمت مدیریت قالبتون کپی کنین. این نوا تو مناسبتهای مختلف و بدون نیاز به تغییر تو کدها توسط صاحب وبلاگ، تغییر میکنه.
- و حرف آخر اینکه...خیلی خیلی محتاج دعااااااااام. فراموشمون نکنین....

وقتی راجع به شهدای نوجوان حرف زده میشه اول از همه یاد شهید فهمیده یا بهنام محمدی تو ذهنمون میاد ولی واقعیت اینه که تو جنگمون صدها بهنام محمدی ها و شهید فهمیده ها داشتیم که متاسفانه یا اصلا چیزی راجعشون گفته نشده یا خیلی کم بهشون پرداخته شده. قبل تر و تو "وصیت نامه صوتی شهید 12 ساله" و "بزرگ پهلوان کوچک" راجع به دو تا از این شهدای نوجوان مطالبی گفته شد. به لطف خدا و مدد خود شهدا قراره ایشالله تو این پست از یکی دیگه از اون بزرگمردهای کوچیک یادی بشه و همراهشون بشیم تو قافله شهداء....
فکر می کنم بارها عکس بالا رو دیده باشین. این عکس نوجوان 13 ساله ی کرجی شهید علیرضا محمودی پارساست که چند روز قبل از شهادتش گرفته شده که معصومیتی خاص رو تداعی می کنه. وقتی تو زندگی این نوجوان سیر می کنیم می بینیم که چطور جبهه به فرموده حضرت روح الله(ره) دانشگاه بوده و چطور مس وجودها رو طلا می کرده. عشق واقعی به شهادت رو میشه تو گوشه گوشه ی زندگی به ظاهر کوتاه علیرضا و دست نوشته ها و آثار بجا مونده ازش لمس کرد، چیزی که شاید برای خیلی از مسن های این زمان گفتنش هم سخت باشه، ملکه ی ذهن و رفتاری شهید علیرضا محمودیه....
برای شروع چند فرازی از توبه نامه ی ایشون رو اینجا ذکر می کنیم؛ فقط قبل از خوندن یادمون باشه که این توبه نامه کسی است که هنوز به سن تکلیف نرسیده ولی نگران ترک اولی هایی است که ازش سر زده.....
فرازهایی از توبه نامه شهید 13 ساله کرجی - شهید محمودی:
بار خدایا از کارهایی که کرده ام به تو پناه می برم از جمله : از این که حسد کردم...
از این که تظاهر به مطلبی کردم که اصلاً نمی دانستم...
از این که زیبایی قلمم را به رخ کسی کشیدم....
از این که در غذا خوردن به یاد فقیران نبودم....
از این که مرگ را فراموش کردم....
از این که در راهت سستی و تنبلی کردم....
از این که عفت زبانم را به لغات بیهوده آلودم.....
از این که در سطح پایین ترین افراد جامعه زندگی نکردم....
از این که منتظر بودم تا دیگران به من سلام کنند....
از این که شب بهر نماز شب بیدار نشدم....
از این که دیگران را به کسی خنداندم، غافل از این که خود خنده دارتر از همه هستم....
از این که لحظه ای به ابدی بودن دنیا و تجملاتش فکر کردم....
از این که در مقابل متکبرها، متکبرترین و در مقابل اشخاص متواضع، متواضع تر نبودم....
از این که شکمم سیر بود و یاد گرسنگان نبودم....
از این که زبانم گفت بفرمایید ولی دلم گفت نفرمایید.
از این که نشان دادم کاره ای هستم، خدا کند که پست و مقام پستمان نکند....
از این که ایمانم به بنده ات بیشتر از ایمانم به تو بود....
از این که منتظر تعریف و تمجید دیگران بودم، غافل از این که تو بهتر از دیگران می نویسی و با حافظه تری.....
از این که در سخن گفتن و راه رفتن ادای دیگران را درآوردم....
از این که پولی بخشیدم و دلم خواست از من تشکر کنند....
از این که از گفتن مطالب غیر لازم خودداری نکردم و پرحرفی کردم....
از این که کاری را که باید فی سبیل الله می کردم نفع شخصی مصلحت یا رضایت دیگران را نیز در نظر داشتم....
از این که نماز را بی معنی خواندم و حواسم جای دیگری بود، در نتیجه دچار شک در نماز شدم....
از این که بی دلیل خندیدم و کمتر سعی کردم جدی باشم و یا هر کسی را مسخره کردم....
از این که " خدا می بیند " را در همه کارهایم دخالت ندادم....
از این که کسی صدایم زد اما من خودم را از روی ترس و یا جهل، یا حسد و یا ... به نشنیدن زدم....
از ......
و.....
و این هم فرازهایی از دلنوشته ی شهید که در مراسم همرزمش رضا جهازی خواند:
ان الله اشتری من المؤمنین انفسهم و اموالهم بأن لهم الجنة
السلام علیک یا اباعبدالله،السلام علی الحسین و علی علی ابن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین
با سلام بر هم وطنم، هم دینم، دوستم، هم سفرم، همسنگرم، هم رزمم، آموزگارم، خواننده قرآنم، گوینده حدیثم، رهرو راه حسین، عاشق دین حسین، عاشق رزم حسین، عاشق مرگ حسین، رضای خدایم و رضای دینم، رضا، رضا جهازی.
رضا جان! چگونه نامت را بر زبان آورم؟ رضا جان! چگونه یادت را بر دلم اندازم، آخر من لایق نیستم. من حتی لایق نبودم با تو دوست باشم. رضا جان! اگر می دانستم چنین لیاقتی داری حتی زبانم را به سخن گفتن با تو باز نمی کردم.
رضا جان! اگر می دانستم چنین لیاقتی داری بیشتر به سخنانت توجه می کردم و بیشتر از منبع سرشار الهی که در وجودت شراره گرفته بود، استفاده می کردم. ولی افسوس، صد افسوس، هزار افسوس که ندانستم و قدر نداشتم. من باید بیشتر در کارهایت دقت می کردم تا می فهمیدم که تو کیستی و سرانجامت چیست؟
خاطراتت در ذهن من هر لحظه می گردد و می چرخد و در هر چرخش جگرم را می سوزاند. رضا جان! می خواهم از کارهایت برای میهمانانت بگویم ولی نمی دانم کدامین را بگویم. از آشناییت در اولین بار بگویم که از روز اول شجاعتت را دیدم یا از علمت در مدرسه. رضا جان! می خواهم بگویم که برای رفتن به جبهه چه گریه ها که نزد خانواده و در سپاه و در پادگان های مختلف نکردی ولی یادم به گریه های دعای کمیل و توسلت افتاد. چه گریه ها که نکردی و چه اشک ها که نریختی. رضا جان! می خواهم بگویم که چقدر به بی حجاب ها تذکر می دادی ولی یادم به تذکرات تو در جلسه های قرآنی که تو در جبهه تشکیل می دادی می افتد و مرا گیج و مبهوت می کند.
و تو چه "اِرجعی" زیبایی داشتی. واقعاً زیبا و حسرت آور بود.
ای مردم بدانید رضا به قرآن خیلی اهمیت می داد. او از همین قرآن بود که به این زودی و به این زیبایی به سوی خدا پر کشید. او همیشه سر پست یک یا چند آیه یا یک سوره از قرآن را حفظ می کرد و مرتب می خواند و صبح برای ما می گفت.
رضا جان! در این خط می خواهم یکی از آن چند باری که خیلی گریه کردی را برای مهمانانت بگویم. ولی این بار مثل هر دفعه نبود. فکر کنم خودت که در این مجلسی حدس زده باشی. و فکر کنم مهمانانت هم حدس زده باشند. آری همان بار، همان شب.
همان شبی که شب دیگر را به دنبال نداشت و دیگر شب از تو خجالت می کشید که پرده سیاهش را به روی عالم بیندازد. من در آن لحظات خیلی درس گرفتم. چقدر خوب لحظه ای بود. چه عاشقانه و چه عارفانه ! از یک نوجوان 14 ساله چه توقع است؟ او عرفان را از که آموخته بود؟ آخر او در کدام مکتب این عشق را آموخته و به این زیبایی سروده؟ او در شب حمله آنقدر اشک ریخت و امام زمانش را صدا زد تا بالاخره شهادت نامه اش را به امضا رسانید. رضا جان! من می روم که راهت را ادامه دهم. می روم تا کربلا را بگیرم. بدان ای حسین(ع)! رضا برای رسیدن به تو جلو دوید. رضا برای بوسیدن بارگاه تو بعد از فرمان حمله اولین آتش کننده اسلحه اش بود.
رضا جان! من می روم که راهت را ادامه دهم و تو نیز در این راه یاریم ده. رضا جان! دلم می خواهد یک بار دیگر چهره ات را ببینم ولی افسوس که تو کجا و من کجا؟ تو شهیدی شهید. ولی من دارای نفسی کثیف و آلوده. ان شاء الله که با عمل کردن به قرآن و گفتار امام و وصیت نامه شهدا به خصوص شهید رضا جهازی خود را در خط دین انداخته و از مکتب و اسلاممان محافظت و آن را صادر نماییم....
و این هم فرازهایی از وصیت نامه شهید:
....اینک که انقلاب پرشکوه اسلامی به اوج خود رسیده است، خوب است که همگی دست در دست یکدیگر نهاده و در پیشبرد انقلاب کوشش کنیم.
آمریکای جهانخوار و هم پیمانانش برای شکست این انقلاب حداکثر تلاش خود را می کنند، اما ما می دانیم ید الله فوق ایدیهم، دست خدا بالاترین دستهاست و این دست خداست که توطئه های دشمنان جهانخوار را در هم می کوبد.
سعی کنید امام را یاری دهید و بیشتر به سوی جبهه ها روانه شوید و بدانید کمک به رزمندگان اسلام، کمک به لشکر امام زمان است.
ای ملت مسلمان سراسر جهان به پا خیزید و توطئه های ابرنکبتان خونخوار را در هم کوبید. به پا خیزید و آسوده ننشینید که دشمنان اسلام در کمین هستند. اگر آسوده بنشینیم آن ها به پا می خیزند و قیام می کنند. قیام کنید آخر مگر امام خمینی شما را رهنمود ندادند که چرا قیام نمی کنید چرا ساکتید؟ مسئولیت شما در مقابل اسلام و مستضعفان بالاتر از این حرف هاست.
پدر و مادر عزیزم می دانم که برای من سختی های زیادی دیده اید و بی خوابی ها کشیده اید. من شما را خیلی دوست داشته و دارم ولی بدانید که من خدا و اسلامم را از شما بیشتر دوست دارم. خواهش می کنم که در مصیبت من گریه نکنید و اجر خودتان را ضایع نکنید و فقط طول عمر امام عزیز را از خدا بخواهید و در عزای من جشن وصال خدا را برپا کنید. و جشن شادی برپا کنید.
دانلود کلیپ مصاحبه گزارشگر سیما با شهید محمودی در جبهه با فرمت wmv و حجم 4.5 مگابایت
دانلود کلیپ تصاویر و صوت شهید با فرمت wmv و حجم 6.6 مگابایت
دانلود صدای شهید: وصیت نامه - توبه نامه - سرود قرآنی - سرود برای همرزم شهیدش شهید جحازی
پی نوشت:
- زبونم قاصره.... هنوز خیلی راه داریم.....
- تو همین رابطه اینا رو هم می تونین بخونین: "وصیت نامه صوتی شهید 12 ساله" و "بزرگ پهلوان کوچک" و " اعتراف نامه شهید علمدار"
- نوای منتخب وبلاگ هم یه قسمت دیگه ای از صدای شهید علیرضا محمودیه... از دست ندین.
- اگه دوست دارید نوای وبلاگ رو در وبلاگ یا صفحه شخصی تون داشته باشید این کد رو در قسمت مدیریت قالبتون کپی کنین. این نوا تو مناسبتهای مختلف و بدون نیاز به تغییر تو کدها توسط صاحب وبلاگ، تغییر میکنه.
- شکر خدا طرح 120 حزب، 120 شهید که تو ماه رمضان به قافله حال و هوای دیگه بخشیده بود با هفت تا کاروان و 860 شهید تکمیل شد. اگه خواستین اسامی شهدا و ختم ها رو ببینین، اینجا رو کلیک کنین.

قبلا (+) هم یادی از شهدای قریشی کرده بودم. خانواده ای در روستای برغان کرج که در مدت حدود یک سال، 4 فرزند خود رو تقدیم اسلام و انقلاب کرد. خاطره امروز راجع به یکی از همون شهداست...
قبل از یکی از عملیاتها، بچه های گردان علی اکبر(ع) میرن پیش رییس جمهور وقت (مقام معظم رهبری) تا هم دیداری داشته باشند و هم روحیه ای بگیرن. تو مراسم هم سید جمال که هم مسئول تبلیغات گردان بوده و هم مداح اهل بیت(ع)، برنامه اجرا می کنه و جلوی حضرت آقا مرثیه سرایی می کنه که ایشون هم خیلی مورد تفقد قرار می ده سید جمال رو. موقع نماز وقتی حضرت آقا میان شروع کنن نماز رو سید جمال که قرار بود مکبر هم باشه شال سبزشو میندازه رو دوش آقا و میگه اینو می ذارم تا تبرک بشه و بعدا می برم تا ایشالله تو جبهه به آرزوم برسم و شهید بشم.
نماز که تموم میشه و میره شال رو بگیره آقا می فرمان که شما هم ساداتی و اگه مشکلی نداره این به عنوان تبرک پیش من بمونه که سید جمال قبول می کنه. بعدا هم حضرت آقا به برخی از دوستان تو لشگر می سپرن تا بیشتر هوای سید جمال رو داشته باشن و نذارن خط بره که حضورش برا بقیه رزمنده ها هم باعث دلگرمیه و قوت قلبه. اتفاقا تو عملیات هم تقریبا مواظب بودن که خط نره و تو عقبه بمونه. ولی تو شلوغی درگیری ها سید هم جلو می ره و به آرزوی دیرینش میرسه و به بردار شهیدش ملحق میشه.
تعریف میکنن بعدها که مجدد گردان میرن خدمت آقا و کسی دیگه بلند میشه مداحی می کنه آقا جویای احوال سید جمال میشه که بهشون میگن که سید شهید شده....
فرارزهایی از وصیتنامه شهید:
ای خدای بزرگ! خود می دانی که تنها آرزویم چیست. خدایا! دلم برای شهادت خیلی تنگ شده است. خدایا! برای من ننگ است که این همه شهدا را دیدم و بخواهم در بستر با مرگ طبیعی از دنیا بروم. برای من، خالقا! ننگ است که دوستانم، همرزمانم با فیض شهادت در صف انبیاء و شهدای کربلای حسین قرار بگیرند و من در بستر بمیرم. پدرجان! اگر برادرت و برادرزادهات و دو فرزندت شهید شدند، مبادا اگر برادرانم خواستند به جبهه بروند مانع شوی، اگر تمام فرزاندانت شهید شوند باید همه به جبهه بروند و اسلام را در تمامی دنیا سرافراز کنند.
پی نوشت:
- نوای منتخب وبلاگ، قسمتی از مداحی شهید سید جمال قریشی تو جبهه است.
- اینم عکس شهدای قریشی (+) - (چهار برادر و عمو و پسرعموی شهیدشون)
- اگه دوست دارید نوای وبلاگ رو در وبلاگ یا صفحه شخصی تون داشته باشید این کد رو در قسمت مدیریت قالبتون کپی کنین. این نوا تو مناسبتهای مختلف و بدون نیاز به تغییر تو کدها توسط صاحب وبلاگ، تغییر میکنه.
- اگه دوست دارید با خوندن 4 تا 5 صفحه قرآن تو ثواب اهدای ختم قرآن به 120 شهید شرکت کنین، اینجا رو کلیک کنین.

شاید اسم اورازان به گوشتون خورده باشه، روستایی از توابع طالقان که زادگاه جلال آل احمد نویسنده مشهوره. اورازان بخاطر شرایط خاصی که داره و توضیحش طولانیه از جمله معدود روستاهای ایرانه که فقط سادات تو اون ساکن هستند و همه افراد ساکن روستا از سلاله ی حضرت زهرا(س) هستن. اتفاقات خاص و عجیب زیادی هم راجع به این روستا مشهوره که یه جور قداست این محل رو می رسونه. اما قرار نیست من تو قافله، راجع به اون حرف بزنم و طبق قرارمون غیر شهدا چیزی رو بگم. این چند خط فقط برا این بود که با اورازان و وضعیت و اهمیت خاصش بیشتر آشنا بشین.
این روستا هم مثل بقیه کشورمون تو ایام جنگ، زیاد فدایی و ایثارگر راهی جبهه ها کرد و 38 شهید سادات و کلی مجروح و جانباز نشونه عزم اون بنی الزهرا(س) تو حفظ دین و مکتب اهل بیت(ع) هست. اکثر شهدای روستای اورازان تو کرج و تهران و اطراف دفن شدند و مزارشون آرامش بخش روح و روان مردمه؛ فقط چند شهید تو خود روستا و کنار امامزاده ی روستا دفن هستند که قراره اینجا راجع به یکی از اون سنگ مزارها و شهدای مدفون تو امامزاده، چند خطی بنویسم.
به سنگ قبر آخرین شهید که دقت می کنی می بینی هه چیز سنگ قبر شهید هست الا اسم شهید و بجای اسم، تراشیده شده و نوشته شده شهید گمنام....
جریان از این قراره که سال 66 یکی از رزمنده های روستا، رفیق و هم محلیش رو تو حین جنگ می بینه که مجروح شده و اتفاقا بعد عملیات به جنازه ی شهیدی بر میخوره که نشونه هایی از همون دوست و هم محلیش داره ولی کارت شناسایی یا پلاکی همراهش نیست. اما با توجه به اینکه دیده بوده دوستش مجروح شده، اعلام می کنه که این بدن همون دوستشه و میارن تو روستا که دفنش کنن. مراسم تشییع و تدفین هم انجام میشه و رو سنگ مزارش هم اسم شهید رو حک میکنن. از این جریان 2-3 سالی می گذره و زمان بازگشت آزادگان فرا می رسه که یه دفعه اعلام می کنن اسم اون مجروح اهل اورازان تو بین آزادگانه و ظاهرا بعد مجروحیت اسیر میشه و چند سالی تو زندانهای بعث مونده بوده و حالا داره بر میگرده.
کاری نمیشد کرد و فقط تنها کاری که از دست خانواده بر میومد این بود که اسم پسرشون رو از رو سنگ قبر پاک کنن و بنویسن: شهید گمنام....
حالا معلوم نیست که چه سریه یه شهید از کجای ایران بیاد و تو گوشه ی یه روستا تو 80 کیلومتری کرج و بین اون همه سادات سکنی بگیره و بشه شهید گمنام اورازان....
روحش شاد.
پی نوشت:
- جمعه این هفته، 31 تیر، پنجمین یادواره شهدای سادات روستای اورازانه... برنامه ی خیلی قشنگی میشه معمولا....
- اسپیکرها رو روشن کنین... هزار هزار پهلوون - هزار هزار همخونه // رفتند که ما بمونیم - رفتند که دین بمونه....
